ارمیاارمیا، تا این لحظه: 12 سال و 7 ماه و 17 روز سن داره

ارمیا

تو گلی...

روان پرور بود خرم بهاری که گیری پای سروی دست یاری و گر یاری ندارد لاله رخسار بود یکسان به چشمت لاله و خار چمن بی همنشین زندان جانست صفای بوستان از دوستان است غمی در سایه جانان نداری و گر جانان نداری جان نداری بهار عاشقان رخسار یار است که هر جا نوگلی باشد بهار است ...
15 شهريور 1392

سفر کرده

دیده را فایده آنست که دلبر بیند ... اللهم عجل لولیک الفرج و العافیه و النصر ...
15 شهريور 1392

پرواز

 گاه پرندگان آنقدر سرگرم دانه چیدن می شوند که پرواز را فراموش و آسمان را از یاد می برند .   پرتاب سنگ کودکی بازیگوش می تواند یادآور پرواز باشد . پرواز و آسمان را بخاطر بسپار ... ...
15 شهريور 1392

یا امام زمان ....

  مولا جان،   بار ها آمدی و نبودم   در تقلای این زندگی   نیازمند تو اما بی تو بودم !   بارها آمدی ونیامدم   بر دلم بارها نشستی و   بی تو بودن را گریستم   میدانم آمده ای... بسیار نزدیک...   پشت پلک هایی که توان باز شدن به روی زیبایت را ندارد...   پشت در، دلی که هنوز برای میزبانی تو پاک نشده...   میدانم آمده ای ...   دعا کن من هم بیایم به پیشواز تو ! ...
16 مرداد 1392

من که این جا کاری نمی کنم!فقط گهگاه گمان دوست داشتنت را در دفترم حک می کنم!

  منتظر نباش که شبی بشنوی   از این دلبستگی های ساده، دل بریده ام!   که عزیز بارانی ام را،در جاده ای جا گذاشتم!   یا در آسمان، بهستاره ی دیگری سلام کردم !   توقعی از تو ندارم!   اگر دوست نداری، در همان دامنه ی دور دریا بمان!   هر جور تو راحتی! باران زده ی من!    همینسوسوی تو، از آن سوی پرده ی دوری   برای روشن کردن اتاق تنهاییم کافیست!    من که این جا کاری نمی کنم!   فقط گهگاه    گماندوست داشتنت را در دفترم حک می کنم!   همین!، این کار هم که نور نمی خواهد!    میدانم که به حرفهایم می خندی!   حالا هنوز هم وقتی ب...
16 مرداد 1392

شب قدر مرا هم دعا کنید ... راد

  شب قدر است من قدری ندارم .   چه سازم توشه ی قبری ندارم   شب قدر آمده کاری نکردم   برای مرگ خود کاری نکردم   خدایا   شب قدر است تو را نشناختم من   که خود را در گناه انداختم من   ندارم هیچ ، جز بار گناهی   آخ الهی یا الهی یا الهی   شب قدر شده دوباره آمدم آوا نمایم   با سوز دل بر درگهت سودا نمایم ای دوست آبرو دار در نزد حق در نیمه شب قدر مرا هم دعا کنید ... راد التماس دعا ...
16 مرداد 1392

این حرف ها ، برای نگفتن است

  با تو میخندم ... در خودم  می ریزم ...   گوشت ،بدهکار ِ اشک های من نباشد ..   این حرف ها ، برای نگفتن است    من هوای آبرویت را ، بارانی هم که باشم دارم ! ...
16 مرداد 1392
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به ارمیا می باشد